مسعود ذهبیون-مدیرمسئول
رسانهها به دلیل ماهیت ذاتی خود همواره تصویری کلی از موضوعات دارند. ما هر روز بهطورمعمول در مسیر اخباری هستیم که از همهجا میرسند. اگر بپرسید بهعنوان یک رسانه فعال در صنعت حملونقل، چه تصویری از آن دارید؛ باید بگویم تصویری خموده و مخدوش. نفس این صنعت به شماره افتاده است. میدانم که بخشی از این وضعیت ناشی از شرایط عامی است که همه صنایع بهنوعی با آن دستبهگریباناند. اما پرسش اصلی این است که آیا توانستهایم این بحران را مدیریت کنیم یا نه؟ آیا نسخه دیگری وجود میداشت که کار به وضعیت امروز نکشد یا نه؟ آیا حتی همین حالا اولویتها درست تشخیص داده شده و برنامه لازم را برای مدیریت این شرایط دشوار تهیه کردهایم؟ این چیزی است که نفس صنعت حملونقل را به شماره انداخته است. آنچه امروز شاهد آن هستیم؛ تنها آشفتگی و دشواری ناشی از وضعیت پاندمی نیست. بلکه نوعی یأس و رخوت ناشی از مدیریت کلان این صنعت است.
امروز یکشنبه پرویز پرستویی بازیگر خوشنام و سرشناس سینمای ایران که حضور فعالی هم در فضای مجازی دارد، پستی را منتشر کرده که در آن درباره شرایط دشوار ایرانایر هشدار داده است! او در پستی که آن را با تصویر لوگوی هما منتشر کرده از «بدهی ۷ هزار میلیارد تومان بعلاوه ۷۰۰ میلیوندلاری هما که حامل پرچم ایران بر فراز آسمان جهان است» خبر داده و گفته که «نیاز به کمک دولت و مجلس دارد». این چه پدیدهای است که با آن روبهرو هستیم؟ آیا یک سلبریتی و بازیگر باید درباره شرایط یکی از مهمترین شرکتهای تخصصی کشور توضیح بدهد و اعدادی از بدهی آن را منتشر کند تا دولت و مجلس بشنوند؟ نوشته پرستویی از آن جهت اهمیت دارد که تاکنون سلبریتیها نقش خود را بهعنوان صدای مردمی بلند میکردند که قرار بود صدای بخش خاموش جامعه باشد. حالا ظاهرا شرایط تغییر کرده است. شاید صنعت از راههای معمول ناامید شده باشد. نمیدانم این بازیگر خودش این میزان بدهی را دیده و خواسته مثلا کاری کند یا هما از تریبون او بهره برده است.
اما این را میدانم که این یک نشانه از وضعیتی غیرعادی است. کاری هم نداریم که مردم زیر این پست چه نوشتهاند. همینقدر بدانیم که آنها معتقدند اگر قرار باشد به هما کمک شود باید از بودجه کشور کمک شود؛ یعنی از جیب همه مردم. درحالیکه مگر چند درصد مردم از پرواز استفاده میکنند. این یک وضعیت بغرنج اقتصادی است که حالا بدنه جامعه نیز از آن آگاه است و دلایلی منطقی برای موضع خود دارد. این موضوع در حالی است که بحث گرانی بلیت و حمایت از شرکتهای هواپیمایی هنوز داغ است. واقعا چرا شرایط تا این حد پیچیده شده است؟ چرا به جایی رسیدهایم که سرنخ ماجرا ناپدید شده و ما مدام مشغول وعده هستیم. این همان نقطهای است که باید سنجیده شود. میشود ساعتها بحث تخصصی داشت؛ اما اقتصاد یک صنعت نیازمند نگاهی جامعتر است که باید در سیاستهای کلان مدیریتی یک صنعت دیده شود.
در عوض اگر از ما رسانهایها بپرسید چه خبر است، میگوییم که هر روز انبوهی از وعدههاست که به زبان میآیند و هیچ خبری از عمل نیست. حتی نقدها مسکوت میمانند و مثلا سازمانی که یک فاجعه مدیریتی را رقم زده، در سکوت کامل و بیآنکه به روی خود بیاورد، راه خودش را میرود. آیا باید منتظر باشیم که یک سلبریتی دیگر مثلا درباره مظلومیت فلان سازمان و عملکرد مدیریتش بنویسد؟ راستش بعید نیست. همینقدر میدانم که از اینجا که ما در رسانه ایستادهایم، اوضاع سخت و دشوار است. اما آنچه بیشتر میبینیم دهانهایی است که حرف میزنند و گوشهایی که نمیشنوند. شاید برای همین است که یکی از مهمترین مسائل تخصصی و لجستیکی کشور باید سر از صفحه بازیگر سرشناسی در بیاورد که تا دیروز از مناطق محروم سیستانوبلوچستان مینوشته و مخاطبانش از آن میپرسند راستی چند نفر از اهالی سیستان و بلوچستان با هواپیما سفر کردهاند؟